گفت: دنبالم بیا برویم بیرون
باهم از مترو خارج شدیم  کمی از ایستگاه فاصله گرفتیم " دلفی " از جیبش یک " ریموت کنترل " بیرون آورد  با  بکار انداختن آن  صدای یک اتومبیل مدل بالای  گران قیمت به صدا در آمد . سوار شد و من را هم دعوت به سوار شدن کرد . شدت تعجب میزان بزاق دهانم را بشدت کاسته بود درون ماشین یک فلاکس آب جوش بود . دلفی دو لیوان چای ریخت . رو کرد به من و گفت  بیماریت در حال بهبود است ؟
گفتم  : نه بد حالم .  تازه شدید تر هم شده .
دلفی گفت : می دانم  درد تو بیماری مهلک " فضولی " است.
گفتم : درست گفتی . دلفی  شما کی هستید ؟ از کجایید ؟ دنبال چی هستید ؟ .........
 
دلفی گفت: ما  " فیوج" هستیم . همان " کولی " " سوزمانی"  " لولی"
گفتم : این همه اسم؟
گفت: هر جایی  هر فرهنگی و هر قوم و ملیتی یک تصویر خاص از  ما در ذهنیت تارییخش  دارد
در خراسان: غرشمار یا قرشمال
در مازندران و گرگان: گودار (گدار) یا جوکی
در کرمانشاه : سوزمانی
در استان مرکزی، همدان، اصفهان، اسلامشهر و کرج: فیوج
در آذربایجان و کردستان: قره‌چی یا قاراچی
در زنجان: کلیلانی
در خوزستان: کولی
در لرستان: توشمال
در کهگیلویه: غربتی
در شیراز: غربتو و لولی
در استان فارس و تهران: غربال بند
در کرمان: لولی و سوری
در سیستان: چلی
در بلوچستان: لوری یا جت
جيپسي، بوهمين، هايدن، زيگومر، جيتانو و زينگاري  اسمهایدیگر ما  در كشورهاي انگليس، فرانسه، هلند، آلمان، اسپانيا و ايتالياست.
بنا  به گفته  "نظامی"هزار و هفصد سال  پیش بهرام گور فرمان داد که مردمان نیمی از روز را کار کنند و نیم دیگر را به آسایش و خوردن و خوش‌گذرانی بپردازند و بی‌خُنیاگران و کولیان شراب ننوشند. بدین سان خُنیاگران گران ارجدار شدند و مُزد هر دستی از آنان به صد درهم رسید. بهرام، روزی گروهی از مردم را دید که خوش‌گذرانی نمی‌کردند. گفت: مگر من شما را از پرهیز ِ خوشدلی و پایکوبی بازنداشتم؟ آن مردم در پیش او به خاک افتاده و گفتند: رامشگران خواستیم به زیاده از صد درهم، ولی نیافتیم. فرمان داد تا دوات و قلم و صحیفه آوردند و به پادشاه هند نامه نوشت و از وی رامشگران و خُنیاگران خواست. وی دوازده هزار تن فرستاد. بهرام آنان را به شهرها و پیرامون کشور خود بپراکند، و شمار آنان به تناسل بیشتر شد که گروهی اندک از فرزندان ایشان هم اکنون برجای مانده‌اند
فردوسی می‌گوید که بهرام هر کدام از ایشان را گندم و گاو و خر داد تا کشاورزی کنند و تودهٔ مردم را رایگان رامشگری کنند. ولی آنان که اهل کار برزگری نبودند، گندم و گاو را خوردند و تنها خر برایشان ماند و بهرام چون چنین دید، گفت که بار و بنه بر خر نهید  و دوره گردی کنید و خوش باشید و تودهٔ مردم را نیز خوشدل نمایید. این تیره در شاهنامه و چند بن مایهٔ دیگر لولی یا لوری نامیده شده‌اند و نیای مردمی بشمار می‌آیند که امروزه در ایران و سراسر جهان پراکنده‌اند.بله ایران  سرزمین پارس نه تنها ابتدای سفر بی پایان ما بلکه محل زایش آیین  ما نیز بوده . آیینی که در عین متفاوت بودن با کل فرهنگ بشری بشدت هماهنگ با همگان است . ما در تمامی کشور های جهان پراکنده ایم از ایران  و سوریه و روسیه و یونان  تا رومانی و آلمان و فرانسه و انگلیس و امریکا در هر کشور هماهنگ با مذهب و فرهنگ آنها و در عین حال تفکر و فرهنگ خودمان را داریم . سیستم آموزش  ابتدایی و عالی خودمان را داریم بچه های ما از ابتدا  گدایی  , جیب بری , دزدی, موسیقی و کار با انواع سازها و خوانندگی , چند زبان رایج , مهارت و مهندسی   اجتماعی  , ورزشهای رزمی , وووو را از خودمان  می آموزند. زنان ما گدای  , جیب بری , کف زنی, دخلزنی , فلگیری , اسپند گردانی , حتی اگر لازم شد تن فروشی  می کنند  به شرط  اینکه در جهت رفاه خانواده باشد نه جهت لذت  که اگر در جهت لذت باشد طبق قوانین خودمان مجازات می شوند .ما تمامی دارایی مان متعلق به زنانمان است .جوانان ما در تمامی شهر های دنیا آلات موسیقی در دست می گیرندرامشگری می کنند . در همین تهران شبها در خیابان و کوچه ها ما را آکاردیون و ویلون بدست خواهی دید. بچه های ما بر سر چهار راه ها و تقاطع ها  به مردم گل می فروشند  تا حال ندیدی  زنی بیاید و کف دست را بگیرد و بگوید دستتو بده فالت بگم، خانم‌جان اقبالت بلنده، ستاره‌ات روشنه، خواهان زيادي داشتي، حالا هم خدا رو شكر كن، شوهر خوبي داري، نان راحت مي‌خوري و خوب مي‌خوابي، يه پدر خوب داري نصيحتت مي‌كنه، بعضي وقت‌ها گوش مي‌كني و بعضي وقت‌ها نه، اما نصيحت پدر رو گوش كن بد نمي‌بيني
من که خیره  به دهان "دلفی " چشم دوخته بودم و در ذهن تصویری  متفاوت نسبت به یک ساعت پیش از او داشتم  غرق در تعجب و نادانی خودم بودم  و از دلفی پرسیدم  چرا دست به اعمال  جنایت آمیز می زنید ؟
دلفی گفت: جنایات سبک در اکثر دنیا  متعلق به ما و تحت کنترل ما است . جنایت مختص  بشر است . به خاطر هوش سرشارش  در حقیقت  جنایت زباله و  پس آب هوش است . یکی از ضرورتها و محصولات جوامع بشری است  و ما نرم کنندگان  و مهار کنندگان این پدیده اجتماعی طی دو هزار سال گذشته بودیم . در حقیقت ما رفتگران و زباله جمع  کنندگان هوش بشریت هستیم . هیچ وقت در جایی ساکن نمی شویم و به هیچ چیز  سخت دل نمی بندیم  زندگیمان بر دوش مان است . خوش هستیم  خوشی را رواج می دهیم . از مذهب و سنت  سنگر و سلاح  نمی سازیم  و با  اجرای جنایات سبک سعی در کنترل و مهار جنایات بشری در سطح خرد جامعه داریم  مثل همین کنترل گدایی , دستفروشی , جیب بری و دزدی در مترو تهران  اتومبیلهای  شیک و گران قیمت سوار می شویم ولی در چادر و  زاغه زندگی می کنیم.
چشمانم از شدت تفکر آمیخته به تعجب به مونیتورپنج اینچ سیستم پیشرفته صوتی و تصویری  اتومبیل شیک دلفی خیره مانده بود و تصاویر نواختن گیتار فلامینگو "جیب سی کینگ "  را می دیدم سالها قبل شنیده بودم خالق سبک موسیقی فلامینکو کولیان اسپانیا بودن . سبکی که متشکل از سه عنصر رقص , آواز , گیتار است.  

 

 

ادامه دارد   


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: رمان ایرانی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1395برچسب:, | 22:50 | نویسنده : محمد |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سحر دانلود